- سبز پری
- بهار فصل ربیع
معنی سبز پری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهار، فصل بهار
سبز قبا سبزک عکه کلاغ سبز
کسی که جامه سبز در بر کند، اهل ماتم سوگوار، درخت پر برگ، زاهد، فرشته. یا سبز پوشان بهشت حوران بهشتی. یا سبز پوشان فلک. فرشتگان
تندرو، روندۀ چابک و چالاک
خودرایی، بی خردی، فرومایگی
Frivolity, Frivolousness
легкомыслие , легкомысленность
Leichtsinn, Leichtsinnigkeit
легковажність
lekkomyślność
轻浮 , 轻浮性
frivolidade
frivolezza
frivolidad
frivolité
lichtzinnigheid
छिछोरापन
kesembronoan
خفّةٌ
קַלוּת דַּעַת
ciddiyetsizlik
upumbavu
ความไร้สาระ
অসারতা
فضولیت
تیزرو، تند تند رو تیز رو، گریز پا، پیاده ای که در هر منزل میگذاشتند تا خبر و نامه را به پیاده دیگر رساند تا بمقصد رسد، اسبی که در هر منزل جهت پیک تعیین میکردند
پرنده ای که تند و تیز پرواز کند، پرندۀ تیزپر، تیزپر، برای مثال ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ / آن چابکی که در پر باز سبک پر است (اثیرالدین اخسیکتی - ۴۷)
تندرو، روندۀ چابک، برای مثال سبک پی چو یاران به منزل رسند / نخسبد که واماندگان از پسند (سعدی۱ - ۵۹ حاشیه)
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، مشوم، بدشگون، بداغر، شنار، نامیمون، سبز قدم، خشک پی، پاسبز، بدیمن، بدقدم، نامبارک، تخجّم، مرخشه، شمال، میشوم، منحوس، نافرّخ، نحس، سیاه دست برای مثال نه درد است طبیب ژاژخای است / که گاهی سرخ رو گه سبزپای است (امیرخسرو- مجمع الفرس - سبزپا)